بسم رب المطهر الارض
السلام علی عبادی مخلصین
درود حضرت حق هر صبح شام برشما باد یا ربیع الانام...
آقای بزرگوار چند لحظه ای آمده ام وقتتان سراسر با ارزشتان باکلمات اینچینین ساده بی ارزش بگیرم...
یابن صدیقه الشهیده سلام الله علیها اینبار نه برای حاجت آمده ام نه برای عرض درخواست...
پاک پاک آمده ام بگویم...
ولله که شهـــــر بی تو مرا حبــس می شـود /آوارگـــی و کـــوه و بیابانم آرزوسـت
زین همرهان سست عناصـــــــر دلــــم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
جانـم ملــول گشت زِ فرعــون و ظلــــم او / آن نور روی موسیِ عَمرانم آرزوسـت
زین خَلقِ پُرشکایتِ گریــان، شدم مَلــــول / آن های هوی و نعره ی مستانم آرزوست
دی شیــخ با چراغ هَمــی گشت گرد شهـر /کز دیــو و دَد ملــولم و انسـانم آرزوست
سیدی غیبتک نفت رقادی...
آقای من!مولای راه چاره ای به غیر شما ندارم کجا برم؟چه کارکنم؟
ای رهنمای گم شدگان اهدنا الصراط وی چشم راه روان اهدنا الصراط
در دوزخ هوا و هوس ماندهایم زار گم کردهایم راه جنان اهدنا الصراط
بگذشت عمر در لعب و لهو بی خودی شاید تدارکی بتوان اهدنا الصراط
ره دور وقت دیر و شب تار و صد خطر مرکب ضعیف و جاده نهان اهدنا الصراط
از شارع هوا و هوس در نمیرویم گاهی در این و گاه در آن اهدنا الصراط
گم گشت فیض و راه بجائی نمیبرد ای رهنمای گمشدگان اهدنا الصراط
آقای من شما در روز جزا در مقابل جدتان سیدالشهداء شهادت بدهید که در این راه کم
تهمت و زخم زبان نشنیدم از امت بی تدبر جدتان شکایت دارم بنده نان و نمک شده اند
به قول فیض کاشانی اهدناصراط...
آقای من شکایتی ندارم روزی که با عنایات ذات اقدس حضرت اله پا به میدان
گذاشتم میدانستم:
کشیدند در کوی دلدادگان/ میان دل و کام دیوارها.
چه فرهادها مرده در کوهها/ چه حلاجها رفته بر دار ها.
اما آقای من تنهام ،همراهی ندارم ای کاش میشد به مثابه شوم :
وَاجْعَل لِّی وَزِیرًا مِّنْ أَهْلِی
هَارُونَ أَخِی
اشْدُدْ بِهِ أَزْرِی
إِنَّکَ کُنتَ بِنَا بَصِیرًا
قَالَ قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یَا مُوسَى
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّةً أُخْرَى
------------ پینوشت: منم همون بچه ای که تو بغل مادر / دلش رو داد دست دلبرحالا بزرگ شده پا منبر منم همون که تو اسم زائرا اسمش نیست /دیگه رمق تو جسمش نیست به کربلا بگو رسمش نیست کربلا میخوام بیام حرم آقا...
|
نوشته شده توسط : شعیب ابن صالح